مانلي مانلي ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

مادرانه

سال نومبارررررررررررررررك

دوست هاي گلم سلام امروز كه اومدم كلوپ خيلي دلم گرفت توقع داشتم همتونو ببينم وازتون خداحافظي كنم ودعا كنم كه سال خوبي داشته باشين ولي از بدشانسي به جز مقداري نانا وباران وآزي كسي نبود در هرصورت شايد تا اخر تعطيلات نيام كلوپ چون ميخام دربست دراختيارمانلي وشوشولي باشم وكلي استراحت كنم وهفته دوم رو هم برم سفر اميدوارم توسال جديد همه اتفاق هاي خوب براتون بيفته زندگيتون سرشار از خيرو بركت ونعمت بشه   وبا  يك زندگي شوشولي دلاتون پراز ني ني بشه   وهيچ غمي تودلتون وارد نشه ممنونم توي اين يكسالي كه گذشت منو راهنمايي كردين ، بامن همدلي كردين وكمك كردين تا مانلي خانوم زودتر بياد توي دلم خيلي دوستون دارررررررررم خواه...
24 اسفند 1390

اندراحوالات چهارشنبه سوري

دخترم سلام امروز چهارشنبه است خواستم يكمي توضيح بدم ديروز برما چه گذشت وااااااااي خداي من خيلي روز سختي بود پراز سرو صدا تصورميكنم دزدان دريايي كارائيب بهمون حمله كرده بودن ومحله رو گرفته بودن از صبح ساعت 10 ترقه مينداختنو حالشو ميبردن منم سعي ميكردم خودمو بزنم به بيخيالي تا شما نترسي ولي خوب نميشد تو خودت خيلي باهوشي وهمه چيو ميفهميدي  و ميشنيدي خلاصه تا ساعت 8 شب بههمين منوال گذشت وديگه بايد شام رو اماده ميكردم ول ياصلا حسش نبود بنابراين به بابايي گفتم شام ازبيرون بيارن اخه هم خسته بودم هم مهمون داشتيم خاله بهنوشينا بودن  بعداز شام هم با خاله بهنوش داشتيم قسمتي از سيسموني دخترنازمو نگاه ميكرديم  خيلي لذت بخشه آرميتا ...
24 اسفند 1390

امروز من فردا مباد

دخترم امروزِ من، فردا مباد خوابِ من ، تعبیر فردای تو باد شب به امید گلِ فردا و فرداها ی شاد ارمغانی بر تو باد دخترم : عشق را با عشق معنا کردن از آنِ تو باد پاکی و زیبایی گل های وحشی شوق زیبای دمیدن در پگاه زندگی رقص زیبای پریّان در خیال پرنیان نوشِ تو باد ! دخترم امروزِ من فردا مباد! خوابِ من ، تعبیر فردای تو باد ! ...
22 اسفند 1390

عاشقتم مامان مهربونم

وقتی مریض میشی و پزشک ازت میپرسه : بیماریت چیه؟؟ منتظر مادرت میشی... و همیشه جوا ... ب دادن رو به اون میسپاری...  چرا که میدونی مادرت همون احساسی رو داره که تو داری حتی از خودت بیشتر دردت رو احساس می کنه...! ...
21 اسفند 1390

دخمل شيطون من مانلي

دخترم سلام خوبي خانومي؟؟؟؟؟؟ چندوقته عكس قشنگتو نديدم دلم برات تنگ شده اخه سي دي فيلم وعكستو خونه عمه نردس جاگذاشتم هي  اما عيبي نداره اين دفعه ميرم ميارمش راستي دخملم ميخام ازت گله كنم اخه مدتيه نميزاري مامان رها بخوابه خدايي اين بي معرفتي نيست ؟؟؟؟؟ توكه ميدوني من چقدر خسته ميشم ماماني كل روزو كارميكنم وتابرسم خونه بايد براي پدرجان وشما شام بپزم   اخرشبم تا ميام بخابم يك ساعت اول خيلي خوبه ولي تا ساعت ميشه 2/3 ديگه  من بايد گوسفندارو بشمرم همش از اين دنده به اون دنده ميشم فكركنم تو بيدارميشي بازي ميخاي اره ؟؟؟؟  در هرصورت دختر خوبي باش فقط چندروز ديگه صبركني من قول ميدم خيلي بهت خوش بگذره اخه اولين عيدي كه خانو...
20 اسفند 1390

مانلی 16 هفته ای من

مانلی قشنگ من خیلی وقته که از لحظات زیبای باهم بودنمون ننوشتم راستش اینقدر حضورت برای من هیجان انگیزه که خیلی چیزا یادم میره ولی میخام بدونی که خیلی منتظرت هستم ودارم لحظه شماری میکنم تا زودتر در آغوشت بگیرم . راستی مامانی باید یک تشکر ویژه ازشما بکنم اول اینکه خیلی خانوم آرومی هستی واصلااااا منو اذیت نمیکنی دوم اینکه به قولهایی که دادی عمل کردی مخصوصا اون قولهایی که گفتم به خدا جونی بگو تا زودتر دعاهامونو مستجاب کنه آره دختر زیبای من حضور نی نی خاله شقایق، خاله آزی والانم خاله باران میدونم که تو با اون قلب کوچیکت برای برآورده شدنم آرزوهای بزرگ ماتلاش میکنی   پس بدون که خیلی عزیزی وعاشقتم میسپارمت به خدای مهربون...
15 اسفند 1390

دوبارررررررررررررره

اگر قرار بود کودکم را دوباره تربیت کنم بیشتر نقاشی با انگشت را به او یاد میدادم تا اینکه با انگشت برایش خط و نشان بکشم. کمتر غلط گیری کرده و بیشتر صحیح انجام دادن را یادش میدادم. چشم از خود می شستم و به او چشم می دوختم. کمتر به داشتن و بیشتر به مراقبت می پرداختم. با او پیاده روی و بادبادک بازی می کردم. اداهای جدی را کنار گذارده و جدی تر بازی می کردم. بیشتر در دشت و دمن همراهش دویده و به ستاره ها زل می زدم. بیشتر او را دربغل می فشردم و کمتر زور می گفتم. کمتر سختگیری و بیشتر تشویق می کردم. اول به اعتماد به نفس و بعد به پوشاک و مسکن می پرداختم. کمتر عشق قدرت و بیشتر قدرت عش...
9 اسفند 1390

مانلي عزيزم ممنون كه اومدي

چه قدر زیباست زندگی در کنار تو چه قدر دلنشین است شنیدن صدای خنده تو . چه قدر دوست داشتنی ست لحظه های دیدن تو . چه قدر آرامش بخش است نوازش کردن تن تو . چه قدر لذت بخش وشیرین است صحبتهای کودکانه ونامفهوم تو . چه قدر خاطره انگیزاست شیطنهای تو . چه قدر دل انگیز وزیباست لبخندهای صبحگاهی تو . درکنارت شادم وشادمانه به زندگی ام ادامه میدهم وخدای بزرگ را شاکرم به خاطر وجود گل زیبایی چون تو .   ...
9 اسفند 1390

قسمتی ازوصیت نامه پارلی چاپلین به دخترش

تقدیم به پرنسس مانلی دخترم، هيچ کس و هيچ چيز را در اين جهان نمي توان يافت که شايسته آن باشد که دختري ناخن پاي خود را به خاطر آن عريان کند..... برهنگي بيماري عصر ماست. به گمان من تن تو بايد مال کسي باشد که روحش را براي تو عريان کرده است.  *** انسان باش، پاکدل و يکدل؛ زيرا که گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن، هزار بار قابل تحمل تر از پست و بي عاطفه بودن است. *** ...
6 اسفند 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد